در شهر من این نیست راه و رسم دلداری باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو تا کی تو باید دست روی دست بگذاری بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد بیگانه با آداب و تشریفات درباری هر کس نگاهت کرد چشمش را درآوردم شد قصه ی آقامحمدخان قاجاری آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت حتی اگر در را برایم باز بگذاری چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد باید برای چادرم حرمت نگه داری تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد بود آن روز مجبوری که از من چشم برداری "فاطمه سلیمان پور"
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو تا کی تو باید دست روی دست بگذاری بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد بیگانه با آداب و تشریفات درباری هر کس نگاهت کرد چشمش را درآوردم شد قصه ی آقامحمدخان قاجاری آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت حتی اگر در را برایم باز بگذاری چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد باید برای چادرم حرمت نگه داری تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد بود آن روز مجبوری که از من چشم برداری "فاطمه سلیمان پور"
ممنوووووووووون
ممنونم از نگاه زیبا و مهربون شما محمد مهدی عزیز ..لینکتون کردم
مرسی
وبتون خیلی خیلی قشنگه
ممنون
سلام خدمت شما محمد مهدی عزیز ممنونم که لطف کرده بویدن و سرزده بودین با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما دوست عزیزم
مرسی
التماس دعا محمد مهدی جان
قربانت بوس بوس
ماه دیدار خدا
ممنون
گفتمش با غم هجران چه کنم؟
گفت:بسوز
گفتمش چاره این سوز بگو؟
گفت:بساز
ممنووووووووووووووون
سلام محمدمهدی!!
آفرین پسر.
عزیزم وبلاگای کسایی ماومدن وبت برو پستاشوبخونونظربده وآدرس وبتوبذار.
باشه حتما